این جهان جامست هان ای هوشیار
کاندر آن جمعها بود نقش و نگار
دور گردون ساقی و ساغر بدست
شربت مرگش شراب خوشگوار
میچشاند بر خلایق بیدریغ
زین می از جانشان برون آرد دمار
هر کسی را پنج روزی نوبت است
نیست دنیا مأمن و دارالقرار
نیک بنگر پادشاهان چون شدند
با همه تاج و سریر و اقتدار
از پی کشورگشایی داشتند
هر زمانی با جهانی کارزار
عاقبت در کارزار واپسین
مرگ آمد کارشان بنمود زار
چون نپاید هیچکس در این جهان
بلکه خود، دنیا ندارد اعتبار
بهتر آن است ای گل (باغ ادب)
پند گیری از گذشت روزگار
همچو لقمان از بدان نیکی گزین
کار بد از هر که دیدی در گذار
هر که نیکی کرد نامش زنده ماند
ماند نام بد هم از بد یادگار
از گذشت روزگاران پند گیر
باش خود بر خویشتن آموزگار
درباره این سایت